تیزگاملغتنامه دهخداتیزگام . (ص مرکب ) تیزقدم و تیزتک . (آنندراج ). تندرو و اسب راهوار. (ناظم الاطباء). سریع : هم آهو فغند است و هم تیزتگ هم آهسته خوی است و هم تیزگام . فرالاوی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).شهنشاه برداشت زین و لگام <br
شکیبلغتنامه دهخداشکیب . [ ش ِ / ش َ ] (اِمص ، اِ) صبر. آرام . تحمل . (ناظم الاطباء) (از برهان ).آرام . صبر. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث ). صبر باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از لغت فرس اسدی ). شکیبایی . مصابرت . اصطبار. صابری . (یادداشت مؤلف ). شکیبیدن . صبر کردن