کمرشمشیرلغتنامه دهخداکمرشمشیر. [ ک َ م َ ش َ ] (اِ مرکب ) کمربندی که بر آن شمشیر می آویزند. (فرهنگ فارسی معین ). کمری که شمشیر را بدان آویزند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و دوم صورت جبار، ای بزرگ منش ، چون مردی است کمرشمشیر بسته . (التفهیم ص <span class="hl" dir="ltr
کمرشمشیرفرهنگ فارسی عمیدکمربندی که شمشیر را بر آن میآویختند: ◻︎ بناتالنعش کرد آهنگ بالا / به کردار کمرشمشیر هرقل (منوچهری: ۶۶).
کمرخنجرلغتنامه دهخداکمرخنجر. [ ک َ م َ خ َ ج َ ] (اِ مرکب ) کمربندی که خنجر بر آن آویزند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمرترکش و کمرشمشیر شود.