کمکیدیکشنری فارسی به انگلیسیancillary, auxiliary, contributory, relief, standby, subsidiary, supplementary
خط کمکیauxiliary laneواژههای مصوب فرهنگستانخط عبور جانبی که ورودیها و خروجیهای بزرگراه را از جادۀ اصلی جدا میکند
درخت کمکیdummy 1واژههای مصوب فرهنگستاندرختی که از آن برای کمک به بر پا کردن دکل درختی در داربَری استفاده میشود
کمکیدیکشنری فارسی به انگلیسیancillary, auxiliary, contributory, relief, standby, subsidiary, supplementary
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
خط کمکیauxiliary laneواژههای مصوب فرهنگستانخط عبور جانبی که ورودیها و خروجیهای بزرگراه را از جادۀ اصلی جدا میکند
دادههای کمکیancillary dataواژههای مصوب فرهنگستاندادههایی که از آنها در پردازش دادههای اخذشده از تجهیزات استفاده میشود
درخت کمکیdummy 1واژههای مصوب فرهنگستاندرختی که از آن برای کمک به بر پا کردن دکل درختی در داربَری استفاده میشود
دماسنج کمکیauxiliary thermometerواژههای مصوب فرهنگستاندماسنج جیوهای شیشهای که به دستۀ دماسنج وارونه متصل میشود