کمینهارتفاع ایمنminimum safe altitudeواژههای مصوب فرهنگستانارتفاعی که پرواز در کمتر از آن، بهدلیل احتمال برخورد با عوارض طبیعی یا انسانساخت، خطرناک است
کمینهارتفاع تکminimum attack altitudeواژههای مصوب فرهنگستانکمترین ارتفاعی که با استفادة راهکنشی از اسلحه و ملاحظة عوارض زمین و آثار اسلحه تعیین میشود و به اجرای ایمن تک هوایی یا کاهش واکنش مؤثر دشمن کمک میکند
کمنةلغتنامه دهخداکمنة. [ ک ُ ن َ ] (ع اِمص ) تاریکی بینایی . (از تاج العروس ج 7 ص 322) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خارش و سرخی چشم . (از تاج العروس ج 7 ص <s
کمینگهلغتنامه دهخداکمینگه . [ ک َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) کمینگاه . (فرهنگ فارسی معین ) : دورویه چو لهاک و فرشیدوردز راه کمینگه گشادند گرد. فردوسی .نهانی همی راه بی ره گرفت به کردار شیران کمینگه گرفت . فردوسی .<
قمنةلغتنامه دهخداقمنة. [ ق َ م ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث قَمِن . (اقرب الموارد). رجوع به قمن شود. || (رائحه ...) بوی بد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قمینةلغتنامه دهخداقمینة. [ ق َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث قمین بمعنی سزاوار. (اقرب الموارد). ج ، قمینات و قمائن . (اقرب الموارد). و رجوع به انجم فروزان عباس فیض شود.