کمارزیابیشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال بیشده، ناچیزشمرده شده، درشمار نیامده، خفیف، سبُک، افتاده، حقیر
کم شدهلغتنامه دهخداکم شده . [ ک َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نقصان یافته و تلف شده و سپری . (ناظم الاطباء). و رجوع به کم شدن شود.
کمتغذیهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، گرسنهمانده، قحطیزده، گرسنه، روزه دار، تکیده، لاغر، لاغرو، لاغرومردنی، حیفِنان، باریک
غذای کمفراوریشدهminimally processed foodواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ غذایی تیمارشده با استفاده از فنّاوریهایی که تازگی آن را چندان تغییر نداده باشد و درعینحال، فعالیتهای میکربی و زیمایهای آن واپاییده باشد