کموزنیunderweightواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن وزن بدن 15 تا 20 درصد کمتر از وزن استاندارد است
سودازدگیmelancholiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی افسردگی که مهمترین ویژگی آن بیلذتی همراه با اختلال بارز روانی- حرکتی و بیاشتهایی و کموزنی و احساس گناه است متـ . مالیخولیا
سبکیفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ سنگینی و گرانی] سبک بودن؛ کموزنی.۲. [قدیمی، مجاز] چستیوچالاکی.۳. [عامیانه، مجاز] جلفی.۴. [مجاز] خواری و کوچکی.
کاهبرگلغتنامه دهخداکاهبرگ . [ ب َ ] (اِ مرکب ) برگ کاه . ساقه ٔ خشک شده و درهم شکسته ٔ گندم و جو است . قطعه و ریزه ای از کاه . یک تکه کاه . و از آن به بی مقداری تعبیر کنند مرادف یک هل پوچ : که در ره چنان دار کارش به برگ که نبود نیازش به یک کاهبرگ . <p class="