خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کم
واژهنامه آزاد
به ضم کاف به معنای شکم می باشد ودر گویش شیرازی مصطلح است
-
کم
واژهنامه آزاد
kom شکم
-
کم
واژهنامه آزاد
کُم؛ چهارچوب در.
-
واژههای مشابه
-
کم رضوان
واژهنامه آزاد
نام روستایی است از توابع بخش مهران بندرلنگه. «کم» به زبان محلی یعنی دو طرف رودخانه ای که در اثر عبور آب، فرورفتگی ایجاد شده است و سایه می افکند. «کم» در عربی برای کثرت نیز آمده؛ رضوان یکی از نام های بهشت است. یعنی عجب بهشتی. چون مردم برای خنک کردن خو...
-
کم الکی
واژهنامه آزاد
کم بیهوده. || «کم بیهوده نیست» معکوس «خیلی بیهوده است» که برای تمسخر نیز استفاده می شود.
-
کم سپی
واژهنامه آزاد
کَم سُپِی. Kam sopey؛ (بندرعباسی) به معنی دوچرخه.
-
کم نظىر
واژهنامه آزاد
بى مانند
-
لامپ کم مصرف
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) چراغ کم گسار.
-
بیماری کم خونی
واژهنامه آزاد
آنمی
-
جای کم عمق رودخانه
واژهنامه آزاد
گدار
-
جستوجو در متن
-
نیمک
واژهنامه آزاد
کم. خرد. بی ارزش. کم.
-
یخده
واژهنامه آزاد
کم
-
منها کردن
واژهنامه آزاد
کم کردن.