کنترل کیفیتquality control, QCواژههای مصوب فرهنگستانتحلیل آماری دادههای حاصل از بازرسی یک فرایند، با هدف نظارت بر کیفیت محصولی که به تعداد زیاد تولید میشود
کنترللغتنامه دهخداکنترل . [ ک ُ رُ / ک ُ ت ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) وارسی . بازبین . (فرهنگستان ). وارسی . بازرسی . تفتیش : کنترل بلیطها. (فرهنگ فارسی معین ).
کنترلفرهنگ فارسی عمید۱. بازرسی.۲. تحت مراقبت و نظارت داشتن.۳. توانایی اداره و هدایت خود یا کسی.۴. (اسم) [عامیانه] دستگاهی برای کنترل وسیلۀ برقی از راه دور؛ کنترل از راه دور.
آمارۀ گزینشselection statisticواژههای مصوب فرهنگستاندر بافتار کنترل کیفیت کالاها، آمارهای که برای پذیرفتن کالایی برطبق استاندارد بهکار میرود
حدهای تحملtolerance limitsواژههای مصوب فرهنگستاندر کنترل کیفیت، بالاترین و پایینترین حدی که اندازههای کالای پذیرفتنی باید در بازۀ میان آنها قرار گیرد
باندرولفرهنگ فارسی معین(رُ) [ فر. ] ( اِ.) نوار یا کاغذ دراز و باریک که بر روی کالا چسبانند که نشانة کنترل کیفیت و بازرسی و نو بودن کالاست ، برچسب (فره ).
کنترللغتنامه دهخداکنترل . [ ک ُ رُ / ک ُ ت ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) وارسی . بازبین . (فرهنگستان ). وارسی . بازرسی . تفتیش : کنترل بلیطها. (فرهنگ فارسی معین ).
کنترلفرهنگ فارسی عمید۱. بازرسی.۲. تحت مراقبت و نظارت داشتن.۳. توانایی اداره و هدایت خود یا کسی.۴. (اسم) [عامیانه] دستگاهی برای کنترل وسیلۀ برقی از راه دور؛ کنترل از راه دور.
کنترللغتنامه دهخداکنترل . [ ک ُ رُ / ک ُ ت ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) وارسی . بازبین . (فرهنگستان ). وارسی . بازرسی . تفتیش : کنترل بلیطها. (فرهنگ فارسی معین ).
کنترلفرهنگ فارسی عمید۱. بازرسی.۲. تحت مراقبت و نظارت داشتن.۳. توانایی اداره و هدایت خود یا کسی.۴. (اسم) [عامیانه] دستگاهی برای کنترل وسیلۀ برقی از راه دور؛ کنترل از راه دور.