خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کندث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کندث
لغتنامه دهخدا
کندث . [ ک ُ دُ ] (ع ص ) کُنادِث . درشت سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
کندس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کندسه› (زیستشناسی) [قدیمی] kondos گیاهی با برگهای بیضی دندانهدار و ریشهای حاوی مواد سمّی.
-
کندس
لغتنامه دهخدا
کندس . [ ک ِ دِ ] (اِ) عکه و زاغچه . (ناظم الاطباء). رجوع به کندش شود.
-
کندس
لغتنامه دهخدا
کندس . [ ک ُ دُ ] (اِ) بیخ گیاهی است . (آنندراج ). بیخ گیاهی که درون آن زرد و برونش سیاه و مقیی ٔ و مسهل و سفوف آن را چو به بینی کشند عطسه آورد. (ناظم الاطباء). رجوع به کندش شود.
-
جستوجو در متن
-
کنادث
لغتنامه دهخدا
کنادث . [ ک ُ دِ ] (ع ص ) کُندُث . درشت سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
درشت
لغتنامه دهخدا
درشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل . (منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس .جاسی ٔ. جحنش . جرعب . جشیب . جلحمد. جِلَّوذ. خَشِب . ...