لغتنامه دهخدا
جرار. [ ج َرْ را ] (ع ص ) بسوی خود کشنده . (غیاث اللغات ، از منتخب و کنز) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مبالغه ٔ جار. (از اقرب الموارد). کشنده ٔ بغایت . (از شرفنامه ٔ منیری ). کشنده . (یادداشت مؤلف ). و بهمین معنی است : «جرار اذیال المعالی والقنا». (از اقرب ال