کهننمون مفهومیconceptual archetypeواژههای مصوب فرهنگستاندر دستور شناختی، الگویی که گمان میرود در ذهن همة افراد بشر از ابتدا وجود داشته است و در کنش با محیط فعال میشود
کهننمونarchetypeواژههای مصوب فرهنگستاننمونهای در یک طبقهبندی انتزاعی که برای همۀ موجودات نوعی صورت یا ساختار آرمانی در نظر میگیرد که مصادیق موجود آن، نمونههای دگرگونشدۀ صورت آغازین است
نمونلغتنامه دهخدانمون . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف ) نماینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هادی . دلیل . (ناظم الاطباء).- رهنمون ؛ هادی راه . (ناظم الاطباء). راه نماینده . راهنمای . رهنما. || نشان
نمونفرهنگ فارسی عمید۱. نماینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): رهنمون.۲. [قدیمی] اشاره؛ رمز.۳. [قدیمی] مثل؛ مانند.
کهننمونarchetypeواژههای مصوب فرهنگستاننمونهای در یک طبقهبندی انتزاعی که برای همۀ موجودات نوعی صورت یا ساختار آرمانی در نظر میگیرد که مصادیق موجود آن، نمونههای دگرگونشدۀ صورت آغازین است
کهننمونarchetypeواژههای مصوب فرهنگستاننمونهای در یک طبقهبندی انتزاعی که برای همۀ موجودات نوعی صورت یا ساختار آرمانی در نظر میگیرد که مصادیق موجود آن، نمونههای دگرگونشدۀ صورت آغازین است