کواثللغتنامه دهخداکواثل . [ ک َ ث ِ ](اِخ ) نام زمینی . (ناظم الاطباء). زمینی است . این کلمه تصحیف کواتل که در پیش مذکور شد، نیست . (از منتهی الارب ). موضعی است در اطراف شام ، خالد به هنگامی که قصد شام کرد از این موضع گذشت . (از معجم البلدان ).
کواتللغتنامه دهخداکواتل . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) منزلی است به راه رقه . (منتهی الارب ). نام منزلگاهی در راه رقه . (ناظم الاطباء). از نواحی سرزمین ذبیان بعد از سرزمین کلب . (از معجم البلدان ).
کوتللغتنامه دهخداکوتل . [ ت َ ] (ترکی - مغولی ، اِ) کُتَل . تپه . گردنه . (فرهنگ فارسی معین ) : از کوتل کیالان که راهی است در نهایت صعوبت ... روانه شدند. (عالم آرا ص 501 از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کتل شود. || علمی که پیشاپیش دسته
کوتیللغتنامه دهخداکوتیل . [ ک ُ ] (اِ) از مقیاسهای حجم در قدیم معادل 27 لیتر. (ایران باستان ج 1 ص 166).