خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوبیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوبیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kubide ۱. = کوفته۲. نرمشده.
-
جستوجو در متن
-
کسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کوسته، کویسته› [قدیمی] koste ۱. کوفتهشده.۲. (اسم) غلۀ کوبیدهشده؛ غلهای که آن را کوبیده اما هنوز از کاه جدا نکرده باشند.
-
کوب خورده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kubxorde آسیبدیده؛ کوبیدهشده.
-
سابیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ساییده› sābide کوبیده و نرمشده؛ سوده.
-
مسحوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mashuq ۱. ساییدهشده.۲. کوبیدهشده.
-
بواشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bavāše چهارشاخ که کشاورزان خرمن کوبیدهشده را با آن بر باد میدهند تا کاه از دانه جدا شود.
-
لهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) lehidan ۱. له شدن؛ کوبیده شدن.۲. ضایع شدن میوه.
-
پوده کباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pudekabāb کباب سیخی که با گوشت چرخکرده درست کنند؛ کباب کوبیده.
-
سحیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sahiq ۱. ساییده؛ کوبیدهشده.۲. بعید؛ دور.
-
ارده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آرده› 'arde ۱. کنجد آردشده.۲. کنجد کوبیدۀ مخلوط با شیره یا عسل.
-
کاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kāh] (زیستشناسی) kāh ساقههای خشکشده و کوبیدۀ گندم یا جو که معمولاً به مصرف خوراک دام میرسد.
-
کتلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: côtelette] kotlet نوعی خوراک که با گوشت کوبیده یا چرخشده، سیبزمینی، آرد، و تخممرغ تهیه میشود.
-
لهیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) lehide ۱. کوبیده و نرمشده.۲. میوۀ خرابشده.۳. [مجاز] خسته و کوفته.
-
قلعه کوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qal'ekub ۱. کوبندۀ قلعه.۲. (اسم) توپی که با آن قلعه را کوبیده و منهدم کنند.