کوتاهسازی 2shortening 3واژههای مصوب فرهنگستانکوتاه کردن طول سارکومرهای (sarcomers) گوشت برای بهبود خواص حسی آن
کوتاهسازی 1cutting backواژههای مصوب فرهنگستانکوتاه کردن ساقه یا جَست یا ریشۀ زندۀ گیاهان بهصورت دستی یا ماشینی
مرخمفرهنگ فارسی معین(مُ رَ خَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کوتاه شده . 2 - کلمه ای که دنبالة آن بریده شده باشد.
اقتصارفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کوتاه کردن . 2 - بسنده کردن . 3 - (اِمص .) کوتاهی .