کوغادگیلغتنامه دهخداکوغادگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) بیکاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ای بت خرکیز آخرتا کی کوغادگی تا چون من صاحب نیابی سخت گیر و چاپلوس .طیان (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).رجوع به مد
کوغادهلغتنامه دهخداکوغاده . [ دَ ] (ص ) بیکار. (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 508). رجوع به مدخل قبل شود.
کاغذیلغتنامه دهخداکاغذی . [ غ َ ] (اِخ ) حسین بن ناصر کاغذی مکنی به ابوعلی و معروف به دهقان از محدثان سمرقند و سازنده ٔ یکنوع کاغذ خوب بوده است . رجوع به الانساب سمعانی شود.
کاغذیلغتنامه دهخداکاغذی . [ غ َ ] (اِخ ) حامدبن جعفر صوفی کاغذی مکنی به ابواحمد از مردم نیشابور است . وی به سال 353 به سجستان رفت و خطیب آن ناحیه شدو به سال 356 درگذشت . رجوع به الانساب سمعانی شود.
کاغذیلغتنامه دهخداکاغذی . [ غ َ ] (اِ) نوعی از کبوتران نقش است . (معیرالممالک مجله ٔ یغما سال دهم ص 561).