کولادلغتنامه دهخداکولاد. (اِخ ) دهی است از دهستان موگوئی که در بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن واقع است و 145 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
کلوئیدcolloidواژههای مصوب فرهنگستانحالتی حد واسط بین محلول و تعلیق که در آن بزرگی ذرههای حلشونده بهاندازهای است که نور را پراکنده میکنند و درعینحال آنقدر کوچکاند که تهنشین نمیشوند
کلوئید حفاظتیprotective colloidواژههای مصوب فرهنگستانموادی که برای محافظت ذرات باردارشدۀ کلوئیدی از لخته شدن در یک محلول به کار برده میشوند
کولوتگویش بختیاریپنبه لوله کرده را درون روغن کرچک پیهسوز گذارند و براى روشنایى نوک آن را آتش زنند که هنگام سوختن دود بسیارى تولید مىکند.
غدهپوشچنگار لیزینهایmucinous adenocarcinoma, mucinous carcinoma, colloid carcinoma, colloid cancerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشچنگار غدهای که ترشح لیزینهای زیادی دارد
کریجلغتنامه دهخداکریج . [ ک َ / ک ُ ] (اِ) کریچ . کریچه . خانه ٔ کوچک باشد مطلقاً. (برهان ). مطلق خانه ٔ کوچک . (انجمن آرا) (آنندراج ) : در جهان فراخ پرنزهت چه کنی آن کریج پروحشت . سنائی . || خانه
آکولادbrace 1واژههای مصوب فرهنگستاننمادی به شکل { } که هرگاه در طرفین یک عبارت ریاضی، که معمولاً شامل کروشه است، قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است متـ . ابرو
آکولادفرهنگ فارسی معین(کُ) [ فر. ] (اِ.) نمادی به شکل } {که هر گاه در طرفین یک عبارت ریاضی که معمولاً شامل کروشه است قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است ؛ ابرو (فره ).