کونکرالغتنامه دهخداکونکرا. [ ] (اِخ ) شهرکی از تبت که به قدیم از چین بود و میان کونکرا ورای کوتیه قلعه ای عظیم است بر دست راست و بر سر کوهی بلند نهاده است و خزینه های تبت خاقانی آنجا باشد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 75).
قونقوریلغتنامه دهخداقونقوری . (اِخ )قصبه ای است 26هزار گز در 18هزار گز از قریه ٔ شاه آباد تا شاه ابوالقاسم . هوایش معتدل است . محصول عمده ٔ آن غلات ، برنج ، پنبه و نخود. جمعیت آن بالغ بر ده هزار تن میشود. این بلوک فقط مقر تابستا
قانقاریافرهنگ فارسی عمیدمرگ قسمتی از عضو بدن به سبب نرسیدن خون، ضربه، عفونت، یا سرمازدگی که بر اثر آن عضو چروکیده و سیاه شود.
تبتلغتنامه دهخداتبت . [ ت ِب ْ ب ِ / ت ُب ْ ب َ / ت ُب ْ ب ِ / ت َب ْ ب َ ] (اِخ ) نام شهری بود بنزدیک خطا که از او نیز مشک خیزد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 52