کوویهلغتنامه دهخداکوویه . [ ی ِ ] (اِخ ) بارون ژرژ. زیست شناس فرانسوی (1769-1832م .). مبدع تشریح سنجشی و فسیل شناسی است . او با اصول دوگانه ٔ خود یکی به نام «قانون تبعیت اعضا» و دیگری «قانون رابطه ٔ شکلها» توانست انواع ناپدید
کووهلغتنامه دهخداکووه . [ وِ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم که در شهرستان بندرعباس واقع است و 540 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
غزال کوویهGazella cuvieriواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که پشت و سر و پاهای آن قهوهای تیره و شکم آن سفید است و لکههای سفیدی بر روی کفل دارد و دُمش تقریباً سیاه است و در بالای بینی لکهای سیاه دارد
غزال کوویهGazella cuvieriواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که پشت و سر و پاهای آن قهوهای تیره و شکم آن سفید است و لکههای سفیدی بر روی کفل دارد و دُمش تقریباً سیاه است و در بالای بینی لکهای سیاه دارد
منبلیارلغتنامه دهخدامنبلیار. [ مُم ْ ب ِ ] (اِخ ) مونبلیار. مرکز شهرستانی است در ایالت دوبس فرانسه که در مغرب فرانسه و بر کنار کانال رون واقع شده و 25240 تن سکنه و موزه و قصری از قرنهای 15 - 13
جانورشناسیلغتنامه دهخداجانورشناسی . [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ش ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) علمی که ببحث درباره ٔ صفات وساختمان بدن جانوران می پردازد و علاوه بر آن ممکن است از جهات مختلف دیگر درباره ٔ جانوران نیز تحقیق کندو بدانجهات بنام
غزال کوویهGazella cuvieriواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که پشت و سر و پاهای آن قهوهای تیره و شکم آن سفید است و لکههای سفیدی بر روی کفل دارد و دُمش تقریباً سیاه است و در بالای بینی لکهای سیاه دارد