کَدْحاًفرهنگ واژگان قرآنتلاشي که تلاشگر را به نفس نفس زدن بيندازد(کدح به معناي تلاش کردن ، و خسته شدن است . پس در اين کلمه معني سير است و بعضي گفتهاند : کدح تلاش نفس است در انجام کاري تا اينکه آثار تلاش در نفس نمايان گردد )
دُماسبcauda equinaواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهرشتههای عصبی که از انتهای مخروط نخاعی به پایین میروند
قذة قذةلغتنامه دهخداقذة قذة. [ ق ُذْ ذَ ق ُذْ ذَ ] (ع اِ مرکب ) کلمه ای که کودکان تازی در بازی گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به قذان قذان شود.
چکادهای همسازaccordant summitsواژههای مصوب فرهنگستاننوک تپهها یا قلههای کوهستان که در یک پهنه، در سطح فرضی همتراز یا اندکی شیبدار قرار داشته باشد
کادحلغتنامه دهخداکادح . [ دِ ] (ع ص ) کارکننده و کوشش کننده . (منتهی الارب ) : یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه . (قرآن 6/4).