چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
چکه چکهلغتنامه دهخداچکه چکه . [ چ ِک ْ ک َ چ ِک ْ ک َ ] (ق مرکب ) قطره قطره . چیکه چیکه . (در بسیاری لهجه ها). قطره های آب یا هر مایع دیگر که پی در پی چکد. رجوع به چکه شود.
کپه کپهلغتنامه دهخداکپه کپه . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ / ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ] (ق مرکب ) توده توده انباشته . (فرهنگ فارسی معین ).تَل تَل . توده های متعدد و پراکنده گرد هم . کوت کوت .
کبهفرهنگ فارسی عمید۱. برآمدگی چیزی.۲. هرچیزی که روی هم ریخته و از زمین برآمده باشد، مانند کپۀ خاک.۳. [قدیمی] شاخ حجامت.
کپهخاک کاوشspoil pile, back dirtواژههای مصوب فرهنگستانخاک و دیگر مواد حاصل از کاوش در یک محوطة باستانی که غالباً از آنها برای پر کردن دوبارة تاشهها پس از اتمام کار استفاده میشود متـ . کپهخاک
کومةلغتنامه دهخداکومة. [ م َ ] (ع اِ)کومه . توده ٔ خاک بلند برداشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). توده ای از خاک و جز آن و آن را صبره گویند. ج ، کُوُم ، اکوام . (از اقرب الموارد). توده . کپه : یک کپه خاک ؛ یک کومه ٔ خاک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).