لغتنامه دهخدا
قندول . [ ق َ] (معرب ، اِ) درختی است در شام و به فارسی دار شیشعان است . شکوفه ٔ او را روغنی است غریب الافعال . (منتهی الارب ). درختی است خاردار که آن را دار شیشعان نامند. یکی آن قندوله است . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).به کسر اول به لغت رومی دارشیشعان است و آن درختی است خار