خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کژ
/kaž/
معنی
=کج١
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اریب، خمیده، کج، مایل، ناراست
۲. کژراه، منحرف
۳. ابریشم، غژ ≠ راست، مستقیم
دیکشنری
bent, circuitous, crooked, diagonal, silk
-
جستوجوی دقیق
-
کژ
واژگان مترادف و متضاد
۱. اریب، خمیده، کج، مایل، ناراست ۲. کژراه، منحرف ۳. ابریشم، غژ ≠ راست، مستقیم
-
کژ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ راست] [قدیمی] kaž =کج١
-
کژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ کز› [قدیمی] kaž = کج٢
-
کژ
لغتنامه دهخدا
کژ. [ ک َ ] (اِ) قسمی از ابریشم فرومایه و کم قیمت بود که به عربی قز گویند و بعضی گفته اند که قز معرب کز است . (برهان ). ابریشم فرومایه است که قز معرب آن است . (آنندراج ). ابریشم درشت فرومایه ٔ کم قیمت . (ناظم الاطباء). کج . غژ. قز. (حاشیه ٔ برهان چ م...
-
کژ
لغتنامه دهخدا
کژ. [ ک َ ] (ص ) به معنی کج است که نقیض راست باشد. (برهان ) نقیض راست و کج مبدل این است . (آنندراج ). خمیده .منحنی . ناراست . پیچیده . (ناظم الاطباء) : آن یکی می گفت دنبالش کژ است و آن یکی میگفت پشتش کژمژ است . مولوی . || منحرف . ناراست . مقابل راست ...
-
کژ
لغتنامه دهخدا
کژ. [ ک ُ ] (اِ)بیخ درخت باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کژ
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) 1 - نادرست ، کج . 2 - ابریشم کم قیمت .
-
کژ
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bent, circuitous, crooked, diagonal, silk
-
واژههای مشابه
-
دست کژ
لغتنامه دهخدا
دست کژ. [ دَ ک َ ] (ص مرکب ) کژدست . دست کج . رجوع به دست کج شود. || ناخنکی . که از هرچه بیند نهانی اندکی برگیرد یا بدزدد.
-
بوهین کژ
لغتنامه دهخدا
بوهین کژ. [ ] (اِخ ) در اسم کرج اختصار کردند زیرا که در اصل بوهین کره بوده است . و همچنین در ایام فرس آنرا بوهین کره خوانده اند. یعنی خرمنگاه کرج . (تاریخ قم ص 23).
-
دهان کژ
لغتنامه دهخدا
دهان کژ. [ دَ ک َ] (ص مرکب ) لوش . (لغت فرس اسدی ). دهن کج . کج دهان .
-
دم کژ
لغتنامه دهخدا
دم کژ. [ دُ ک َ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دم کج . کژدم . عقرب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کژدم شود. || قسمی امرود. (یادداشت مؤلف ). رجوع به دم کج و امرود و گلابی شود.
-
باد کژ
لغتنامه دهخدا
باد کژ. [ دِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادیست که بعربی آنرا نکبا گویند و محل وزیدن آن میان هر دو باد باشد عموماً و میان باد شمال و باد صبا بود خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ). نکبا. (زمخشری ). بادی است که از چهار جهت مختلف بجهد. نکبا. (دهار). باد کج ...
-
کژ باختن
لغتنامه دهخدا
کژ باختن . [ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بد بازی کردن نرد و مانند آن (با وجود مهارت یا عدم مهارت ) (فرهنگ فارسی معین ). مقابل راست باختن . || بدمعاملگی کردن .افساد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل راستبازی .