کیاسرالغتنامه دهخداکیاسرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سنگر کهدمات است که در بخش مرکزی شهرستان رشت واقع است و 1195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کیاسرالغتنامه دهخداکیاسرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لفمجان است که در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع است و 709 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کیاسرالغتنامه دهخداکیاسرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رحیم آباد است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 135 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
قشراءلغتنامه دهخداقشراء. [ ق َ ] (ع ص ) مؤنث اقشر. برکنده پوست ، هرچه باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- حیة قشراء ؛ مار پوست برکنده .- شجرة قشراء ؛ درخت پوست از گرما رفته ، او کأن بعضها قد قشر. (منتهی الارب ).|| زن پوست رفته بین
قصراءلغتنامه دهخداقصراء. [ ق ُ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قصیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قصیر شود.
قصیرالغتنامه دهخداقصیرا. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز واقع در 118 هزارگزی جنوب باختری سروستان و 1 هزارگزی شوسه ٔ شیراز به خفر. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن <sp