پوشَن چاهwell casing, casingواژههای مصوب فرهنگستانلولهای با قطر زیاد از فلز یا پلاستیک یا الیاف که آن را همزمان یا پس از حفاری در چاه گمانه قرار میدهند و با سیمان به دیوارههای چاه میچسبانند تا مانع از ریزش چاه یا هدررفت گل حفاری یا ورود سیالهای دیگر به درون سازندهای تراوا شود
پیت کتابیjerry can/jerrycan/jerri canواژههای مصوب فرهنگستانگُنجایهای پلاستیکی یا فلزی، با سطحِمقطع مستطیلشکل یا چندضلعی و اضلاع تخت که برای انبار کردن و حمل مایعات کاربرد دارد
قوطی کلیددارkey-opening can, Packer's canواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قوطی کنسرو که با استفاده از کلید مخصوصی که بر روی آن است باز میشود
قان قانلغتنامه دهخداقان قان . (مغولی ، اِ) ریشه ٔ کلمه ٔ خاقان است و آن مخفف قان قانات است و لقبی است مخصوص شاهان و بزرگان مغول . (النقود العربیه ص 134).
کیاگنفرهنگ فارسی عمید۱. درشت؛ ناهموار: ◻︎ هماوار بعضی و بعضی کیاگن / چو اندر مغاک چغندر چغندر (عمعق: ۱۴۴).۲. نامناسب.۳. مخالف.
کیاکنلغتنامه دهخداکیاکن . [ ک َ ک ِ ] (ص ) مخالف وناهموار. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 400) : سراپای بعضی و بعضی کیاکن چو اندر مغاک چغندر چغندر. ؟ (از لغت فرس ایضاً).رجوع به کیاگن شود.
کیاگنلغتنامه دهخداکیاگن . [ ک َ گ َ ] (ص ) مخالف . (برهان ) (آنندراج ). خلاف و مخالف . (ناظم الاطباء). || درشت و ناهموار را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). درشت و ناهموار و نامسطح . (ناظم الاطباء). رجوع به کیاکن شود. || بی معنی و نامناسب و بیجا. (ناظم الاطباء).
کیاگنلغتنامه دهخداکیاگن . [ ک َ گ َ ] (ص ) مخالف . (برهان ) (آنندراج ). خلاف و مخالف . (ناظم الاطباء). || درشت و ناهموار را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). درشت و ناهموار و نامسطح . (ناظم الاطباء). رجوع به کیاکن شود. || بی معنی و نامناسب و بیجا. (ناظم الاطباء).
کیاگنفرهنگ فارسی عمید۱. درشت؛ ناهموار: ◻︎ هماوار بعضی و بعضی کیاگن / چو اندر مغاک چغندر چغندر (عمعق: ۱۴۴).۲. نامناسب.۳. مخالف.
کیاگنلغتنامه دهخداکیاگن . [ ک َ گ َ ] (ص ) مخالف . (برهان ) (آنندراج ). خلاف و مخالف . (ناظم الاطباء). || درشت و ناهموار را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). درشت و ناهموار و نامسطح . (ناظم الاطباء). رجوع به کیاکن شود. || بی معنی و نامناسب و بیجا. (ناظم الاطباء).
کیاگنفرهنگ فارسی عمید۱. درشت؛ ناهموار: ◻︎ هماوار بعضی و بعضی کیاگن / چو اندر مغاک چغندر چغندر (عمعق: ۱۴۴).۲. نامناسب.۳. مخالف.