چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
بُردار کیوQ vectorواژههای مصوب فرهنگستانبُرداری افقی که واگرایی آن در نظریۀ شبهزمینگَرد و نیمهزمینگَرد در سمت راست معادلۀ امگا ظاهر میشود
قدر کیوQ magnitudeواژههای مصوب فرهنگستانقدر فروسرخ یک جِرم نجومی که به کمک قدر یو و قدر بی و قدر وی محاسبه میشود و مستقل از سرخش (reddening) میانستارهای است
وارون QQ inverse, Q-1واژههای مصوب فرهنگستانوارون مقدار Q که آهنگ فرواُفت انرژی را برای موجهای حجمی یا سطحی در هر دوره مشخص میکند متـ . وارون ضریب کیفیت
کیپلغتنامه دهخداکیپ . (اِخ ) بیست وهفتمین از خانان اوزبک خیوه (از 1158 تا حدود 1184 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 250).
کیپلغتنامه دهخداکیپ . (ص ) در تداول عامه ، به هم پیوسته . تنگ هم . (فرهنگ فارسی معین ). سخت متصل . بی فرجه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کیپ شدن در ؛ محکم پیوسته شدن دو مصراع یا محکم پیوسته شدن درِ یک مصراعی به طرفی از چارچوب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کیپدیکشنری فارسی به انگلیسیairtight, chock, chock-full, chockablock, hermetic, tight, tightfitting, watertight
کیپلغتنامه دهخداکیپ . (اِخ ) بیست وهفتمین از خانان اوزبک خیوه (از 1158 تا حدود 1184 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 250).
کیپلغتنامه دهخداکیپ . (ص ) در تداول عامه ، به هم پیوسته . تنگ هم . (فرهنگ فارسی معین ). سخت متصل . بی فرجه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کیپ شدن در ؛ محکم پیوسته شدن دو مصراع یا محکم پیوسته شدن درِ یک مصراعی به طرفی از چارچوب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).