کیکرالغتنامه دهخداکیکرا. [ ] (اِ) به هندی سرطان نهری است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به سرطان شود.
کاکیرالغتنامه دهخداکاکیرا. (هندی ، اِ) اسم هندی سرطان است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به کاکیره شود.
ککریلغتنامه دهخداککری . [ ] (اِ) دجاجی که به فارسی ماکیان نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کک شود.
ککریلغتنامه دهخداککری . [ ک َ ] (اِخ ) نام شهری است در هندوستان . (برهان ) : پسر آن ملکی تو که به مردی بگشادز عدن تا جروان وز جروان تا ککری .فرخی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ککریلغتنامه دهخداککری .[ ک َ ] (اِ) به هندی خیار بادرنگ و کالک را میگویند. (برهان ) (آنندراج ). قسمی خیار. (ناظم الاطباء). || به هندی قثاء است . (فهرست مخزن الادویه ).