گانداریدلغتنامه دهخداگاندارید. (اِخ ) گاندرید. گانگرید. در قدیم مردمان کنار رود گنگ را بنام گاندرید میخواندند و پادشاه آن مملکت را در زمان فتوحات اسکندر، کساندرامِس مینامیدند و قوای او در جنگ با اسکندر از این قرار بود: 20 هزار سوار، 120
اندراتلغتنامه دهخدااندرات . [ اَ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری با 365 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ نکا و محصول آن برنج غلات ، ارزن ، لبنیات و عسل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).