گاوآهنفرهنگ فارسی عمیدآلتی با تیغۀ سنگین که سر آن را به گردن گاو میبندند و با آن زمین را شخم میزنند؛ خیش؛ خیج؛ آهنجفت؛ آهنشیار.
گاوآهنلغتنامه دهخداگاوآهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) آهنی که بر یوغ است . خیش ، آهن جفت ، فدان ، ایمد. سپار؛ مجموع گاو و یوغ و چوب و آهن آن . آهنی باشد که بر سر قلبه نصب کنند و زمین را بدان شیار نمایند و او را آهن جفت و سپار هم خوانند. (برهان ) (جهانگیری ) : کشاورز و گاوآه
گاوآهنلغتنامه دهخداگاوآهن . [ هََ ](اِخ ) کاوآهن . دهی است جزء دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 19 هزارگزی جنوب خاوری خداآفرین و 19 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ، گرمسیر مالاریائی ، دارای <span class="h
گاوآهنفرهنگ فارسی معین(هَ) (اِ.)ابزاری برای کندن و شخم زدن زمین دارای تیغه یا تیغه های فولادی سنگین که به وسیله چهارپا به ویژه گاو بر روی زمین کشیده می شود.
گیتار هاواییHawaiian guitar, steel guitar, bottleneck guitarواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گیتار که در آن با لغزاندن میلهای فولادی بر روی صفحۀ انگشتگذاری ساز، نغمات مختلف حاصل میشود متـ . گیتار دستانهای slide guitar
زنیان رومیTrachyspermum copticum, Ammi copticum, Carum copticum, ajwainواژههای مصوب فرهنگستانگونهای زنیان به شکل گیاهی یکساله به ارتفاع 20 تا 50 سانتیمتر و معطر و با برگهای 2 تا 3 بار شانهای و گلهای سفید و گلآذین چتری و میوههایی به طول 2 میلیمتر
گاوآهن تولغتنامه دهخداگاوآهن تو. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 32000گزی جنوب باختری دیواندره و 12000گزی جنوب نعل شکن . کوهستانی ، سردسیر، دارای 350
گاوآهن تولغتنامه دهخداگاوآهن تو. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 32000گزی جنوب باختری دیواندره و 12000گزی جنوب نعل شکن . کوهستانی ، سردسیر، دارای 350
گاوآهن برگردانmouldboard ploughواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای خاکورزی اولیه با یک یا چند تیغه و برگردان که خاک را بهصورت لایههای شیاری میبرد و برمیگرداند
گاوآهن بشقابیdisc ploughواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای در خاکورزی با بشقابهای فولادی که هریک بهطور مستقل بر روی محور خود دَوران میکند و خاک را میبرد و برمیگرداند
گاوآهن قلمیchiselplowواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گاوآهن با میلههای قلمی که بدون زیرورو کردن لایۀ رویی خاک، بخش زیرین آن را سست کند
گاوآهن کُلَشstubble ploughواژههای مصوب فرهنگستانگاوآهنی که برای برگرداندن زمین کُلَشدار طراحی شده است
گاوآهن تولغتنامه دهخداگاوآهن تو. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 32000گزی جنوب باختری دیواندره و 12000گزی جنوب نعل شکن . کوهستانی ، سردسیر، دارای 350
گاوآهن برگردانmouldboard ploughواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای خاکورزی اولیه با یک یا چند تیغه و برگردان که خاک را بهصورت لایههای شیاری میبرد و برمیگرداند
گاوآهن بشقابیdisc ploughواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای در خاکورزی با بشقابهای فولادی که هریک بهطور مستقل بر روی محور خود دَوران میکند و خاک را میبرد و برمیگرداند
گاوآهن قلمیchiselplowواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گاوآهن با میلههای قلمی که بدون زیرورو کردن لایۀ رویی خاک، بخش زیرین آن را سست کند
گاوآهن کُلَشstubble ploughواژههای مصوب فرهنگستانگاوآهنی که برای برگرداندن زمین کُلَشدار طراحی شده است