دیرآیندlate mover, late entrant, late comerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که دیرتر از رقبای خود وارد بازار جدید میشود
اقلام دیرآیندlong lead itemsواژههای مصوب فرهنگستاناقلامی از تجهیزات پروژه که برای طراحی و ساخت آنها زمان طولانی لازم است و نیازمند تصمیمگیری و پرداختهای زودهنگام است
دروندلغتنامه دهخدادروند. [ دَرْ وَ ] (اِمرکب ) چنگک و قلاب که به عربی معلاق خواند. (از برهان ). چنگک و قلاب . (لغت محلی شوشتر - نسخه ٔ خطی ). || دلوند، و آن چوبی است که از بالا به عرض درکشند و در را بدان آویزند. (لغت محلی شوشتر - نسخه ٔ خطی ). || نجاف (به خراسان ). (از یادداشت مرحوم دهخدا). در
گذراندنلغتنامه دهخداگذراندن .[ گ ُ ذَ دَ ] (مص ) عبور دادن . رد کردن : گر ایدون که فرمان دهد شهریارسپه بگذرانم کنم کارزار. فردوسی .تیر اندر سپر آسان گذراند چو زندچون کمان خواست عدو را چه پرند و چه سپر. فرخی .
گذراندنفرهنگ فارسی معین(گُ ذَ دَ) (مص م .) 1 - عبور دادن ، رد کردن . 2 - پشت سر نهادن ، طی کردن . 3 - بالاتر بردن از، برتر بودن . 4 - تجاوز دادن .
گذراندنلغتنامه دهخداگذراندن .[ گ ُ ذَ دَ ] (مص ) عبور دادن . رد کردن : گر ایدون که فرمان دهد شهریارسپه بگذرانم کنم کارزار. فردوسی .تیر اندر سپر آسان گذراند چو زندچون کمان خواست عدو را چه پرند و چه سپر. فرخی .