لغتنامه دهخدا
ناگذران . [ گ ُ ذَ ] (نف مرکب ) ناگزیر. ضروری . دربایست . غیرقابل اجتناب . واجب . لابدمنه . که کمال احتیاج بدوست و از آن چشم نتوان پوشید. (یادداشت مؤلف ) : که امروز سوری ناگذران این دولت است . (تاریخ بیهقی ).بنده را شادیی است ناگذران که گذ