بارانشوییrainout/ rain-outواژههای مصوب فرهنگستانزدوده شدن مواد زاید از هوا در پی بارش باران یا برف
گرانیگاهcentre of gravityواژههای مصوب فرهنگستاننقطۀ ثابتی در هر جسم که برایند نیروی ربایش گرانشی بر آن وارد شود * مصوب فرهنگستان اول
عالیرتبهفرهنگ مترادف و متضادبلندمرتبه، بلندمقام، صاحبمنصب، عالیجاه، عالیمقام، گرانپایه، والاشان، والامرتبه، والامقام
عالیقدرفرهنگ مترادف و متضادارجمند، بزرگوار، بزرگ، بلندمرتبه، جلیل، شریف، عزیز، گرامی، گرانقدر، گرانمایه، گرانپایه، مفخم، والامقام، والا
گران قدرلغتنامه دهخداگران قدر. [ گ ِ ق َ ] (ص مرکب ) گرانپایه . عالی قدر. باوقار. متین . (آنندراج ) : گران قدران نیامیزند صائب با سبک مغزان به برگ کاه کی آهن ربا مایل تواند شد. صائب (از آنندراج ). || بسیار. افزون . پربها. قیمتی <span c
ارجحفرهنگ مترادف و متضاد۱. افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالیشان، عالیقدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گرانپایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ۲. ارزشمند، باارزش، پربها، ثمین، گرانبها، نفیس، ≠ ب