خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آبدزدک
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) حشرهای قهوهایرنگ با بالهای کوچک و پاهای تیز که بهوسیلۀ آن سوراخهایی در زیرزمین حفر میکند و به ریشۀ گیاهان آسیب میرساند. شبها بیرون میآید و خوراکش حشرات ریز و کرمهای زیر خاک است؛ خاکسنبه؛ زمینسنبه.۲. (پزشکی) [منسوخ] تلمبۀ...
-
آخوندک
فرهنگ فارسی عمید
حشرهای سبزرنگ شبیه ملخ و دارای پاهای دراز و سر بزرگ و دو جفت بال که غالباً در لای شاخوبرگ درختان به سر میبرد. از حشرات مفید برای زراعت است و با حشرات زیانآور مبارزه میکند.
-
آفتاب گردک
فرهنگ فارسی عمید
۱. = آفتابپرست۲. گل آفتابگردان.
-
اردک
فرهنگ فارسی عمید
پرندهای اهلی و شناگر با پاهای پردهدار و پرهای رنگین که قادر به پرواز نیست؛ مرغابی.
-
اندک
فرهنگ فارسی عمید
کم؛ هرچیز خرد و کم.〈 اندکاندک: (قید) کمکم: ◻︎ اندکاندک به هم شود بسیار / دانهدانهست غله در انبار (سعدی: ۱۸۱).
-
بادبادک
فرهنگ فارسی عمید
نوعی وسیلۀ بازی از جنس کاغذ، پلاستیک، و چوب که آن را به کمک نخ به هوا میفرستند؛ کاغذباد.
-
بدبدک
فرهنگ فارسی عمید
= هدهد
-
بردک
فرهنگ فارسی عمید
۱. لغز؛ چیستان.۲. افسانه.
-
برندک
فرهنگ فارسی عمید
تپه؛ پشته؛ تل؛ کوه کوچک.
-
بسدک
فرهنگ فارسی عمید
= اکلیلالملک
-
بندک
فرهنگ فارسی عمید
= غنده
-
بوبردک
فرهنگ فارسی عمید
= بوبرد
-
پردک
فرهنگ فارسی عمید
لغز؛ چیستان: ◻︎ ز پردکهای دورادور بسته / که از فکرش دل داناست خسته (امیرخسرو: لغتنامه: پردک).
-
پرندک
فرهنگ فارسی عمید
تپه؛ پشته؛ تل.
-
پزدک
فرهنگ فارسی عمید
حشرۀ ریزی که در گندم تولید میشود و آن را میخورد؛ شپشه.