گردگونلغتنامه دهخداگردگون . [ گ َ ] (ص مرکب )اغبر. برنگ گرد. گردآلود : بنگ سیاه باشد و سرخ و سپید و گردگون . (الابنیه عن حقایق الادویه ).
رضونلغتنامه دهخدارضون . [ رَ ] (ع ص ) ج ِ رَض . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رَض شود.
ردگونلغتنامه دهخداردگون . [ رُ دُ گُن ْ ] (اِخ ) نام زن ووشتاسپ پسر ارشام و پسرعموی کوروش بزرگ و مادر داریوش اول است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 952، 1625، 1631</sp
ردگونلغتنامه دهخداردگون . [ رُ دُ گُن ْ ] (اِخ ) دختر اردشیر دوم از پادشاهان هخامنشی و زن اُرُن ْتِس . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1631 شود.
ابغثلغتنامه دهخداابغث . [ اَ غ َ ] (ع ص ، اِ) گوسفند نر پیسه . || شیر. اسد. || مرغی است تیره رنگ . || گردرنگ . گردگون . گردگونه . مؤنث : بَغْثاء. ج ، بُغث . || (اِخ ) جائی است ریگناک .
آس و پاسواژهنامه آزادفقیر آس وپاس در حقیقت آسمان پلاس بوده است. کلمه آس به معنی فلکواره-شیی مدور وزوجورانه که یکی زیر است ودیگری زبر وآن که زبر است میکوبد ومیگردد.آس بلندی گردگون-سنگ آسیا را آس میگویند که گرد است وزبرین است .