جندیکشنری عربی به فارسیماشين پنبه پاک کني , جرثقيل پايه دار , افزار , ماشين , حيله و فن , عرق جو سياه , جين , گرفتارساختن , پنبه را پاک کردن
چه کندنلغتنامه دهخداچه کندن . [ چ َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چاه کندن . کندن چاه . حفر چاه . فروبردن چاه در زمین .- چه کندن برای کسی ؛ کنایه است از پاپوش دوختن برای او. بقصد گرفتارساختن کسی . وسایل آسیب دیدن وی را فراهم کردن : گِردخود چون کر