جوشکاری گرمازاییthermite weldingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن فلز یا آلیاژ مذاب آزادشده از واکنش گرمازای آلومینیم با یک اکسید فلزی، فضای میان دو جزء جوش را پر و آنها را به یکدیگر متصل میکند متـ . جوشکاری ترمیتی
گرمازایی اجباریobligatory thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از اثر گرمایی غذا که صرف تأمین انرژی لازم برای گوارش و جذب و سوختوساز مواد غذایی میشود
گرمازایی اختیاریfacultative thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از اثر گرمایی غذا که تحت تأثیر اعصاب همحس، افزون بر گرمازایی اجباری، مصرف میشود
گرمازایی رژیمیdiet-induced thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ایجاد گرما براثر جذب مواد غذایی موجود در یک رژیم غذایی
جوشکاری گرمازاییthermite weldingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن فلز یا آلیاژ مذاب آزادشده از واکنش گرمازای آلومینیم با یک اکسید فلزی، فضای میان دو جزء جوش را پر و آنها را به یکدیگر متصل میکند متـ . جوشکاری ترمیتی
گرمازایی اجباریobligatory thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از اثر گرمایی غذا که صرف تأمین انرژی لازم برای گوارش و جذب و سوختوساز مواد غذایی میشود
گرمازایی اختیاریfacultative thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از اثر گرمایی غذا که تحت تأثیر اعصاب همحس، افزون بر گرمازایی اجباری، مصرف میشود
گرمازایی رژیمیdiet-induced thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ایجاد گرما براثر جذب مواد غذایی موجود در یک رژیم غذایی
گرمکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، کالریبخش، نیروزا، آتشزا، گرمازا، محرق، سوزاننده گازوییلی، نفتی، ذغالی، هیزمسوز، الکلی، خورشیدی سوزشآور [آتشافروز، آتشمزاج ◄ عصبانی، خانمانسوز◄ مخرب 165]
گرمازایی اجباریobligatory thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از اثر گرمایی غذا که صرف تأمین انرژی لازم برای گوارش و جذب و سوختوساز مواد غذایی میشود
گرمازایی اختیاریfacultative thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از اثر گرمایی غذا که تحت تأثیر اعصاب همحس، افزون بر گرمازایی اجباری، مصرف میشود
گرمازایی رژیمیdiet-induced thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ایجاد گرما براثر جذب مواد غذایی موجود در یک رژیم غذایی
گرمازایی سازشیadaptive thermogenesisواژههای مصوب فرهنگستانکاهش یا افزایش کارمایۀ مصرفی براثر تغییر شدید مقدار انرژی دریافتی بدن