گروهبندیgroupingواژههای مصوب فرهنگستانجدا کردن اشیای مشابه بهصورت مجموعه بدون دستهبندی ازپیشتعیینشده
گروه بندیلغتنامه دهخداگروه بندی .[ گ ُ ب َ ] (حامص مرکب ) به دسته دسته تقسیم کردن . || به دسته ها تقسیم کردن واحدهای نظامی را.
زمانبندی پروژهproject scheduleواژههای مصوب فرهنگستانتقویم اجرای فعالیتهای برنامهریزیشده و سررسید اهداف پروژه
گروه گروهلغتنامه دهخداگروه گروه . [ گ ُ گ ُ ] (ق مرکب ) گروهاگروه . گروه پس گروه . دسته دسته . فوج فوج : دلم یکی و در او عاشقی گروه گروه . فرخی .زر فروریخت پشته پشته چو کوه تا کنند آن زمین گروه گروه . نظامی .<b
گروهبندی سنیage-gradingواژههای مصوب فرهنگستاندستهبندی افراد برمبنای سن برای مطالعة زبان آنها بدون در نظر گرفتن تغییر جاری