گروکشی کردنلغتنامه دهخداگروکشی کردن . [ گ ِ رَ / رُو ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گرو کشیدن شود.
تایر روکشیretreaded tyreواژههای مصوب فرهنگستانتایری که عمر آن با پخت رویۀ جدید بر روی مَنجید سابخوردۀ آن، افزایش یافته است
روکشلغتنامه دهخداروکش . [ رَ ک َ ] (اِ) دنیا و عالم و دهر. (ناظم الاطباء) (از برهان ). || حریف و مقابل . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) : به هر داغی که لاله ماند روکش نهاد از مردمک نعلی بر آتش . زلالی خوانساری (از آنندراج ).|| چیزی ک
غارتگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، حرص، مالپرستی، طمع، شره، آز اشتها نزولخواری، خست غصب، غارت، مصادره▲ گروکشی
تملیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی لیک مالکیت ▲ دزدی، راهزنی، اختلاس تصاحب، تصرف، غارت، قبضه، تسخیر، غصب، مصادره، گروکشی، غارتگری