گرگزلغتنامه دهخداگرگز. [ گ ُ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 30000گزی شمال کرمان ، سر راه مالرو شهداد به کرمان . دارای 10 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="h
گرگزلغتنامه دهخداگرگز. [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان ، واقع در 28000گزی شمال خاور همدان و 4000گزی شاهبداق . هوای آن سرد، دارای 108 تن سکنه است . آب آن
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
جوش 1rashواژههای مصوب فرهنگستانبثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
بالارَسreach stackerواژههای مصوب فرهنگستانخودروِ بارکش با تجهیزاتی برای بلند کردن و روی هم چیدن و جابهجایی همزمان چند بارگُنج
پرتابههای دهانۀ برخوردیcrater raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
پرتوهای پیرامحوریparaxial raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتوهای نوری که مسیرهای آنها بسیار نزدیک به محور اپتیکی و تقریباً موازی با آن است
گرگزیلغتنامه دهخداگرگزی . [ گ ِ رُ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع، در 24000گزی شمال باختر برازجان و 7000گزی رود حله . هوای آن گرم دارای 80 تن سکنه است
گرگزیلغتنامه دهخداگرگزی . [ گ ِ رُ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع، در 24000گزی شمال باختر برازجان و 7000گزی رود حله . هوای آن گرم دارای 80 تن سکنه است