رزانةلغتنامه دهخدارزانة. [ رَ ن َ ] (ع اِمص ) آهستگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 51). وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رزانت . رجوع به رزانت شود.
رزانةلغتنامه دهخدارزانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) صاحب وقار گردیدن . (از اقرب الموارد). بردبار و صاحب وقار گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). باآرام شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). آهسته شدن . (دهار).
رَزانهdye, dyestuffواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ رنگبخشی که در محیط خود قابلیت حل شدن یا پراکنش دارد و ازطریق واکنشهای شیمیایی یا جذب یا پراکنش به مادۀ دیگر افزوده میشود متـ . مادۀ رنگرزی
ریزگونهmicrospecies, jordanonواژههای مصوب فرهنگستانجمعیت گونۀ محلی کوچکی که تحت تأثیر شرایط بومشناختی خاص با جمعیتهای محلی دیگر تفاوتهای بارز پیدا کرده است
پالایش گریزانهایcentrifuge refiningواژههای مصوب فرهنگستانجداسازی جامدها یا ذرات ریز از حاملهای مایع، بهوسیلۀ گریزانه
ریختهگری مرکزگریزانهcentrifugal castingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ریختهگری که در آن فلز به درون قالب ماسهای یا دائمی، که حول محور افقی یا عمودی میچرخد، ریخته میشود
ریختهگری نیمهمرکزگریزانهsemicentrifugal castingواژههای مصوب فرهنگستانریختهگری مرکزگریزانهای که در آن قالب حول یک محور تقارن میچرخد
اَبَرگریزانهsupercentrifugeواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه مرکزگریزانهای که برای چرخش با سرعتهای زیاد طراحی میشود