گزینش جهتدارdirectional selection, directed selectionواژههای مصوب فرهنگستانگزینشی که به تغییر میانگین جمعیت در جهت دلخواه بهنژادگر منجر میشود متـ . انتخاب جهتدار
سردهgenusواژههای مصوب فرهنگستانهفتمین رتبۀ اصلی در آرایهشناسی موجودات زنده، پایینتر از تیره و بالاتر از گونه
ژنهای اَرتاساختorthologous genesواژههای مصوب فرهنگستانژنهایی با توالیهای همسان و عملکرد یا عملکردهای یکسان در دو گونۀ متفاوت
ژنهای افزایشیadditive genesواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از ژنهای دگرهای و غیردگرهای که در بروز یک صفت کمّی اثر افزایشی دارند
گزینشفرهنگ فارسی عمید۱. انتخاب کردن؛ برگزیدن.۲. بررسی صلاحیت متقاضیان استخدام یا ورود به دانشگاه.۳. (اسم) بخشی از اداره و مؤسسهای که این کار را انجام میدهد.
گزینشلغتنامه دهخداگزینش . [ گ ُ ن ِ ] (اِمص ) (از: گزین + ش ، پسوند اسم مصدر). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). برگزیده و پسندیدگی باشد. (برهان ) (آنندراج ) : شُه بر آن عقل و گزینش که تراست چون تو کان جهل را کشتن سزاست . مولوی .|| (
گزینشفرهنگ فارسی عمید۱. انتخاب کردن؛ برگزیدن.۲. بررسی صلاحیت متقاضیان استخدام یا ورود به دانشگاه.۳. (اسم) بخشی از اداره و مؤسسهای که این کار را انجام میدهد.
گزینشلغتنامه دهخداگزینش . [ گ ُ ن ِ ] (اِمص ) (از: گزین + ش ، پسوند اسم مصدر). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). برگزیده و پسندیدگی باشد. (برهان ) (آنندراج ) : شُه بر آن عقل و گزینش که تراست چون تو کان جهل را کشتن سزاست . مولوی .|| (
آمارۀ گزینشselection statisticواژههای مصوب فرهنگستاندر بافتار کنترل کیفیت کالاها، آمارهای که برای پذیرفتن کالایی برطبق استاندارد بهکار میرود