سهام1shares, stock, equities1واژههای مصوب فرهنگستانسرمایهای بهصورت بخشی از مایملک شرکت که متناسب با آن صاحب سرمایه در بخشی از خالص درآمد شرکت سهیم میشود
سپارشلغتنامه دهخداسپارش . [ س ِ / س ُ رِ ] (اِمص ) کسی را به کسی سپردن برای اهتمام و تیمار وی . (بهار عجم ). سپردن و در عرف سپردن کسی را به کسی برای اهتمام و تیمار وی . (آنندراج ) : اگر در مصاف یکی کشته آید نامش ازجریده ٔ بندگان مسترید
سپارشدیکشنری فارسی به انگلیسیcommendation, consignment, delegation, devolution, emphasis, order, recommendation
انده گساردنلغتنامه دهخداانده گساردن . [ اَ دُه ْ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) شکستن اندوه . تسکین دادن و ازمیان بردن غم و غصه : کسی را که رود و می انده گساردبود شعر من هرگز انده گسارش ؟ناصرخسرو.
زوارفرهنگ فارسی عمیدخدمتکار یا پرستار بیماران یا زندانیان: ◻︎ بهارش تویی غمگسارش تویی / بدین تنگزندان زوارش تویی (فردوسی: ۳/۳۳۴)، ◻︎ شادان شدهای که من به یمگان / درمانده و خوار و بیزوارم (ناصرخسرو: ۴۱۸).
انده گسارلغتنامه دهخداانده گسار. [ اَ دُه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه تسکین می دهد و آرام میکند غم و اندوه کسی را. (ناظم الاطباء). شکننده ٔ اندوه . (آنندراج ). اندوهگسار : مرا خود ز گیتی همی بود و بس چه انده گسار و چه فریادرس . فردوسی .ببین