گسلشلغتنامه دهخداگسلش . [گ ُ س ِ / س َ ل ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گسیختن . (از سه یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به گسیختن شود.
سلشلغتنامه دهخداسلش . [ س َ ل ِ ] (ص ) به لغت زند و پازند به معنی بد باشد که در مقابل نیک است و به این معنی بعد از حرف ثانی یای خطی هم آمده است که سلیش باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به سلیش شود.
سلیشلغتنامه دهخداسلیش . [ س َ ] (ص ) بلغت ژند و پاژند به معنی بد و زبون باشد که نقیض خوب و نیک است . (برهان ) (آنندراج ). بد و زبون . ضد خوب . (ناظم الاطباء).
خیط شلیشلغتنامه دهخداخیط شلیش . [ خ َ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سویره بخش هندیجان شهرستان خرمشهر، واقع در 25 هزارگزی شمال باختری هندیجان و سه هزارگزی شمال خاوری راه اتومبیل رو بندر معشوربه هندیجان جمعیت آن 150 تن و آب آن از
گسلش زمینلرزهایearthquake faultingواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی سنگها در امتداد گسل، همزمان با گسیخت زمینلرزهای
گسلش فراشکنdécollement 2/ decollement 2واژههای مصوب فرهنگستانچینخوردگی یا گسلش لایههای رسوبی با لغزش بر روی سنگهای زیرین
اُفت تنش ایستاstatic stress dropواژههای مصوب فرهنگستانکمیتی بیانگـر وضـعیت تنش ـ کرنش در محیط کشسانِ پیرامون گسل، پیش و پس از گسلش
شیار 4striation 1, scratchواژههای مصوب فرهنگستانخراش یا خط معمولاً موازی بر روی سطح سنگ که براثر یک رویداد زمینشناختی مانند حرکت یخسارها و رودها یا گسلش به وجود آمده است
دگرشکلی ضخیمپوستهthick-skinned deformationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گسلش و چینخوردگی که دگرشکلی پی سنگ بلورین را نیز به همراه دارد نیز: زمینساخت ضخیمپوسته thick-skinned tectonics
گسلش زمینلرزهایearthquake faultingواژههای مصوب فرهنگستانجابهجایی سنگها در امتداد گسل، همزمان با گسیخت زمینلرزهای
گسلش فراشکنdécollement 2/ decollement 2واژههای مصوب فرهنگستانچینخوردگی یا گسلش لایههای رسوبی با لغزش بر روی سنگهای زیرین