گفتاواز مقیدrecitativo obbligato (it.)واژههای مصوب فرهنگستانگفتاوازی که سازهای همراهیکنندۀ آن، علاوه بر اینکه فضای هماهنگ را فراهم میکنند، بخشی از فضای لحنی یا انگارهای را نیز اجرا میکنند
گفتاوازrecitativeواژههای مصوب فرهنگستانگونهای آواز تکخوانی در نمایش موسیقایی که در آن گفتار بازیگر بیشتر جنبۀ موسیقایی پیدا میکند
گفتاواز خشکrecitativo secco (it.), recitativo semplice (it.)واژههای مصوب فرهنگستانگفتاوازی که تنها با سازهایی همراهی میشود که صدای بم را اجرا میکنند
گفتاواز همراهیشوندهrecitativo accompagnato (it.), recitativo stromentato (it.)واژههای مصوب فرهنگستانگفتاوازی که با همراهی سازگان/ ارکستر اجرا میشود
حاتملغتنامه دهخداحاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن عنوان البلخی ملقب به اصم . ابن الجوزی در کتاب صفوة الصفوه آورده است : در نام پدر او اختلاف است . حاتم بن عنوان و حاتم بن یوسف و حاتم ب
معشوقهلغتنامه دهخدامعشوقه . [ م َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) فغ و محبوب و دلبری که زن باشد. (ناظم الاطباء). زن محبوب . زنی که به او عشق ورزند : معشوقه خراباتی و مطرب بایدتا نیم ش
گفتاواز خشکrecitativo secco (it.), recitativo semplice (it.)واژههای مصوب فرهنگستانگفتاوازی که تنها با سازهایی همراهی میشود که صدای بم را اجرا میکنند
گفتاواز همراهیشوندهrecitativo accompagnato (it.), recitativo stromentato (it.)واژههای مصوب فرهنگستانگفتاوازی که با همراهی سازگان/ ارکستر اجرا میشود
لحافلغتنامه دهخدالحاف . [ ل ِ] (ع اِ) بسترآهنگ . (جهانگیری ) . دواج . بالاپوش شب .مشمال . (منتهی الارب ). ازار. جامه ٔ پنبه دار شب خوابی .(غیاث ). بالاپوش ، مقابل نهالی و زیرپوش