گلمالغتنامه دهخداگلما. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در 6000گزی شمال خاوری ساری و 4000گزی شمال راه شوسه ٔ ساری به بهشهر. هوای آن معتدل و دارای 405
جَست تابستانهLammas shoot, Lammas growth, late-season shoot, proleptic shootواژههای مصوب فرهنگستانرشد نابهنجار جوانۀ خفته در آخر فصل براثر رطوبت بیشازحد متـ . جَست ثانویه secondary shoot
لمیاءلغتنامه دهخدالمیاء. [ ل َم ْ ] (ع ص ) تأنیث المی . زن سیاه یا گندم گون لب : شفة لمیاء؛ لبی سیاه فام . (مهذب الاسماء).
گلمانخانهلغتنامه دهخداگلمانخانه . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 18هزارگزی شمال خاوری ارومیه و هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بندر به ارومیه . هوای آن معتدل ودارای 253 تن سکنه است . آب آن
گلمانفرهنگ نامها(تلفظ: golmān) گل + مان/ من = فکر و اندیشه ، ویژگی آن که دارای فکر و اندیشهای به مانند گل ظریف و لطیف) است ؛ به مجاز) نیک اندیش و خوب اندیش .
صاحبیلغتنامه دهخداصاحبی . [ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری ، 20000گزی شمال خاوری ساری . دشت معتدل ، مرطوب ، مالاریائی . سکنه ٔ آن 400 تن شیعه ، زبان آنها مازندرانی و فارسی . آب آن از رودخانه ٔ تجن
گلمانخانهلغتنامه دهخداگلمانخانه . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 18هزارگزی شمال خاوری ارومیه و هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بندر به ارومیه . هوای آن معتدل ودارای 253 تن سکنه است . آب آن