گماتالغتنامه دهخداگماتا. [ گ ُ ] (اِخ ) غاصب تاج و تخت خاندان هخامنشی چه گماتا خود را وارث تاج و تخت دانست و خود را به دروغ بردیا نامید.رجوع به مزدیسنا تألیف محمد معین ص 75 و 76 شود.
مَأْتِيّاًفرهنگ واژگان قرآنآمدنی (کلمه ماتي اسم مفعول است ولي معناي فاعل دارد ، چون درست است که تو ، به آن وعده ميرسي ، ولي آن هم به تو ميرسد ، همچنانکه هر چيز که به آدمي برسد آدمي هم به آن ميرسد ، هم گفته ميشود پنجاه سال بر من آمد ، و هم من به پنجاه رسيدم )
جوز ماتالغتنامه دهخداجوز ماتا.[ ج َ / جُو زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوز ماثل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به جوز ماثل شود.
مغلغتنامه دهخدامغ. [ م ُ / م َ ] (ص ، اِ) گبر آتش پرست باشد از ملت ابراهیم . (لغت فرس چ اقبال ص 224). آتش پرست را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). آتش پرست و مغان جمع آن . (فرهنگ رشیدی ). طایفه ای از پارسیان را که پیرو زر