ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
کِهکِشَندneap tideواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین گسترۀ کشندی ماهانه، در زمان تربیع ماه و هنگامی که اثر ماه، اثر خورشید را خنثی کند
رأی نامخوانroll-call vote, roll-call voting, roll call/ rollcall/ roll-call/ roll calls, vote by yeas and nays, yeas and nays, yea-and-nay rollcall, call of the voteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأی شمارشی که در آن هر رأیدهنده با خوانده شدن نامش رأی خود را اعلام میکند و به نام او ثبت میشود
صفاحلغتنامه دهخداصفاح . [ ص َف ْ فا ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از صفح . غفار. صفوح . عفوّ. درگذرنده ٔ گناه . بخشنده ٔ جرم . آمرزگار.
جرم بخشایلغتنامه دهخداجرم بخشای . [ ج ُ ب َ ] (نف مرکب ). بخشاینده ٔ جرم . آنکه گناه و جرم کسی را عفو کند : ببخش بارخدایا بفضل و رحمت خویش که دردمندنوازی و جرم بخشایی .سعدی .
اجتراملغتنامه دهخدااجترام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اِجرام . ذنب و گناه ورزیدن . جرم کردن . گناه کردن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || بار خرما بریدن . (تاج المصادر) (زوزنی ) (منتهی الارب ). || حزر. تخمین کردن و اندازه کردن بار خرما را بر درخت : اجترم النخل . (منتهی الارب ). || کسب کردن : اجترم لا
رمژکلغتنامه دهخدارمژک . [ رَ ژَ ] (اِ) لغزیدن اعم از آنکه صوری باشد یا معنوی . (برهان ). لغزیدن . (آنندراج ). لغزش در هر امری . (ناظم الاطباء). || گناه کردن . (برهان ). گناه و جرم و عصیان . (ناظم الاطباء). || از جایی فروافکندن . افتادن . (برهان ). از جای افتادن . (آنندراج ). || زحلوکه یعنی جا
معصیةلغتنامه دهخدامعصیة. [ م َی َ ] (ع مص ) نافرمانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). خارج شدن از اطاعت کسی و مخالفت کردن با فرمان وی و معاندت کردن با او. (از اقرب الموارد). مخالفت کردن بافرمان کسی از روی قصد. (از تعریفات جرجانی ) <span class="h
گناهلغتنامه دهخداگناه . [ گ ُ ] (اِ) پهلوی ویناس (گناه ، خراب کردن )، ایرانی باستان ظاهراً ویناسه (سانسکریت ویناسه ) [ انقراض ، زوال ]، ارمنی ونَس از ویناس ، شکل جنوب غربی ظاهراً ویناته ، معرب آن جناح ، کردی گوناح و گوناه ، بلوچی گوناس . بزه . جرم .خطا. معصیت . اثم . تقصیر. قصور. غلط. (حاشیه
گناهفرهنگ فارسی عمید۱. کار بد؛ عمل زشت.۲. بزه؛ جرم.۳. نافرمانی.۴. معصیت.⟨ گناه ورزیدن: (مصدر لازم) گناه کردن؛ مرتکب گناه شدن.
گناهدیکشنری فارسی به انگلیسیconviction, crime, error, evil, fault, guilt, immorality, misdeed, offense, sin, stumble, transgression, wrong
خرده گناهلغتنامه دهخداخرده گناه . [ خ ُ دَ / دِ گ ُ ] (اِ مرکب ) گناه صغیر. مقابل گناه کبیر. (یادداشت بخط مؤلف ).
گناهلغتنامه دهخداگناه . [ گ ُ ] (اِ) پهلوی ویناس (گناه ، خراب کردن )، ایرانی باستان ظاهراً ویناسه (سانسکریت ویناسه ) [ انقراض ، زوال ]، ارمنی ونَس از ویناس ، شکل جنوب غربی ظاهراً ویناته ، معرب آن جناح ، کردی گوناح و گوناه ، بلوچی گوناس . بزه . جرم .خطا. معصیت . اثم . تقصیر. قصور. غلط. (حاشیه
پرگناهلغتنامه دهخداپرگناه . [ پ ُ گ ُ ] (ص مرکب ) که گناه بسیار دارد. اَثیم . بزه کار : چهارم که از کهتر پرگناه نجوشد سر نامور پیشگاه . فردوسی .بشد موبد و پیش او دخت شاه همی رفت لرزان دل و پرگناه . فردوسی .<
بی گناهلغتنامه دهخدابی گناه . [ گ ُ ] (ص مرکب ) بی جرم . (آنندراج ). بی جناه . بی جرم و بی تقصیر. (ناظم الاطباء) : اگر ما بشوریم بر بی گناه پسندد کجا داور هور و ماه . فردوسی .چرا جنگجوی آمدی با سپاه چرا کشت خواهی مرا بی گناه .