گنبدآبلغتنامه دهخداگنبدآب . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حباب و آن شیشه مانندی باشد که به وقت باریدن باران بر روی آب بهم برسد. (برهان ) (آنندراج ).
گنبدآبگونلغتنامه دهخداگنبدآبگون . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : ترا جان در این گنبد آبگون یکی کارکن رفتنی لشکری است .ناصرخسرو.
گنبدآبگونلغتنامه دهخداگنبدآبگون . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : ترا جان در این گنبد آبگون یکی کارکن رفتنی لشکری است .ناصرخسرو.