ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
کِهکِشَندneap tideواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین گسترۀ کشندی ماهانه، در زمان تربیع ماه و هنگامی که اثر ماه، اثر خورشید را خنثی کند
رأی نامخوانroll-call vote, roll-call voting, roll call/ rollcall/ roll-call/ roll calls, vote by yeas and nays, yeas and nays, yea-and-nay rollcall, call of the voteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأی شمارشی که در آن هر رأیدهنده با خوانده شدن نامش رأی خود را اعلام میکند و به نام او ثبت میشود
گنگاولغتنامه دهخداگنگاو. [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 38000 گزی شمال باختری ساردوئیه و 12000 گزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع شده و دارای 29<
گنگانلغتنامه دهخداگنگان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 18 هزارگزی جنوب باختری درمیان و 12 هزارگزی شمال سربیشه . کوهستانی است و هوای آن معتدل است و 310
گنگاریلغتنامه دهخداگنگاری . [ گ ُ ] (اِ) ماری که پوست افکنده باشد. (الفاظ الادویه ). ظاهراً تصحیف گنکار است . رجوع به گنکار شود.
گنگاسایرلغتنامه دهخداگنگاسایر. [ گ َ ی َ رَ ] (اِخ ) مصب رودخانه ٔ گنگ . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 98).
دوآبلغتنامه دهخدادوآب . [ دُ ] (اِخ ) نام ملکی است درهندوستان که در میان دو رود واقع شده است ، و آنها گنگا و جمناست . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دوآبه .
دوآبهلغتنامه دهخدادوآبه . [ دُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است در هندوستان به میانه ٔ رودخانه ٔ گنگا و جمنا که بسبب مشروب شدن از آن دو رودخانه بدین نام خوانند. (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). رجوع به دوآب (مَدخل ِ نخست ) شود.
گنگاولغتنامه دهخداگنگاو. [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 38000 گزی شمال باختری ساردوئیه و 12000 گزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع شده و دارای 29<
گنگانلغتنامه دهخداگنگان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 18 هزارگزی جنوب باختری درمیان و 12 هزارگزی شمال سربیشه . کوهستانی است و هوای آن معتدل است و 310
گنگاریلغتنامه دهخداگنگاری . [ گ ُ ] (اِ) ماری که پوست افکنده باشد. (الفاظ الادویه ). ظاهراً تصحیف گنکار است . رجوع به گنکار شود.
گنگاسایرلغتنامه دهخداگنگاسایر. [ گ َ ی َ رَ ] (اِخ ) مصب رودخانه ٔ گنگ . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 98).