گهرافشانیلغتنامه دهخداگهرافشانی . [ گ ُ هََ اَ ] (حامص مرکب ) مخفف گوهرافشانی . عمل گوهرافشان . رجوع به ذیل همین کلمه شود.
گهرافشانلغتنامه دهخداگهرافشان . [گ ُ هََ اَ ] (نف مرکب ) مخفف گوهرافشان : عاریت خواستمی گوهر اشک ز ابر دست گهرافشان اسد. خاقانی .قصری که عرش کنگره ٔ اوست آسمان از عقد انجمش گهرافشان تازه کرد. خاقانی .ب
ایرافشانلغتنامه دهخداایرافشان . (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سراوان کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 98).
ایرافشانلغتنامه دهخداایرافشان . (اِخ ) مرکز دهی است از دهستان بخش سیب و سوران شهرستان سراوان ، استان بلوچستان و سیستان درمرز ایران و پاکستان ، دارای 9 (؟) آبادی است و مرکزش ایرافشان و جمعیت آن 1544 تن است و در <span class="hl" di