لغتنامه دهخدا
گواه . [ گ ُ ] (ص ، اِ) پهلوی گوکاس ، گوکاسیه (شهادت )، از وی - کاسه (قیاس شود با آ - کاس )، فارسی گواه از گوغاه از گوکاه (شکل جنوب غربی ) «نیبرگ ص 185». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). شاهد. دلیل . برهان . (حاشیه ٔ برهان ) (ناظم الاطباء). بیّن